برای حرفی که میزنی فکر کن
چون دلی که بشکند صدایش را نمیفهمی
ولی نفرینش به زمین می اندازدت
من بدهکار توام ای مادر
همه جانی که به من بخشیدی
لحظاتی که برای امن من جنگیدی
و بدهکار توام عمرت را
روزهایی که ز من رنجیدی
اشک ها دزدیدی و به من خندیدی
من بدهکار توام ای مادر
این روزا از هر دستی که بدی
از همون دست بدهکار میشی !
آرام بر گونه هایم میلغزد تاوانِ بی فکری های دیروز
کاش بیهوده نمی تاختم !
بر آنم که هم قافیه بودن
“مرد” با “درد” اتفاقی نیست
ﻣﻮﻧﺪﻧﯽ ﺭﺍﻫﺸﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﺭﻓﺘﻨﯽ ، ﺑﻬﺎﻧﺸﻮ …