دانستنی های علمی

علم و دانش

دانستنی های علمی

علم و دانش

داستان کوتاه بسیار زیبا و جالب انگیز ناک یک لنگه کفش

داستان کوتاه بسیار زیبا و جالب انگیز ناک یک لنگه کفش

داستان کوتاه یک لنگه کفش , داستان کفش

پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت می رفت

به علت بی توجهی یک لنگه کفش ورزشی وی از پنجره قطار بیرون افتاد

مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف می خوردند

ولی پیرمرد بی درنگ لنگه ی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت

همه تعجب کردند

پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف می شود

ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد ، چه قدر خوشحال خواهد شد

نتیجه داستان : ببخشید و لبخند بزنید تا بتوانید راحت تر فراموش کنید


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.